آخرین لحظات دهه هشتاد است . تازه به یادم افتاد که به رسم مطبوعات نویسان یک مطلبی به عنوان حسن ختام سال 1389 و یا به عبارتی دهه هشتاد شمسی بنویسم ، گرچه بضاعت ما در حد سال نامه و یا ویژه نامه نوروزی روزنامه ها و مجلات نیست ولی بهتر دانستم که در این لحظات که همه پای سفره تکراری هفت سین نشستن و زیر لب و یا توی ذهن و افکارشان آرزوهای زیادی برای سال آینده طلب می کنند . یه چیزی بنویسم . البته این موضوع اعتراض سپه سالار آشبزخانه را در بر دارد و من هم ادای آدم هایی که عاشق کارشان هستند را در می اورم . گرچه همه ساله از اوایل اسفند حال هوایم عوض میشود و وارد فصل زیبای و دوست داشتنی که آن را بهتر از همه فصل ها دوست دارم نزدیک میشوم . باید اعتراف کنم که دوست دارم همه روزهای سال بهار باشد . اصلا باید بگویم اول بهار بعد هم بهار اگر فرصتی باقی ماند تابستان ولی پاییز اصلاً نه و شاید یک مقداری از روی ناچاری زمستان . باید امیدوار بود که به زودی روان شناسی فصل ها مثل روان شناسی رنگ ها انواع اقسام طلع بینی های چینی و هندی و .....هم باب شود شاید روحیات بند برای خوانندگان عزیز بهتر روشن بشه .که مثلاً ایشان یعنی خود بنده به واسطه اینکه عاشق اعتدال بهاری است پس انسان معتدلی است . ویا چون ازپاییز بی زار است پس از خواب و یا این جور چیزها بی زار است و سردی زمستان نشان دهنده این است که سردی روابط به روی شخصیت ایشان تاثیر منفی می گذارد .امیدوارم که هر چه سریعتر این قسم روان شناسی هم بابت شود و یا اگر هست ما را در جریان آن قرار دهند . د ر هر حال امیدوارم که دهه نود ده سال شادی ، آگاهی و تعالی برای همه انسان های ساکن در کره خاکی زمین باشد . تاسال هزار و سیصد و نود بدرود .
داریوش